ای ماهم مهتابم ای با من بیگانه
محبوبم دریابم بیتوام ویرانه
ای ماهم میمانم تنها و دیوانه
تا روزی که باشی در شب مهتابانه
آن ماه کنعانی دل برده پنهانی
خواهم ز او اینجا یک شب زمستانی
جانا بیا در خواب بنشین به مهمانی
ای جان جانانه ای نور کاشانه
بی تو منم تنها یک مرد دیوانه
ای ماهم، میمانم با یادت مستانه
تا روزی که باشی دلدار این خانه