بپوشون موهاتو هر جا میری بی من موهای تو واس من مهم رنگی زیاد دیدم
تو واسم مهمی که روی تو دارم غیرت خودت که فروختی من رو تو نمیذارم قیمت
هی افسوس میخورم که بعده تو چکار بایست کرد چه جوری میشه سمته قلب تو راه جدید باز کرد
تو بگو چجوری میشه که بالمو بشکنی با همون بال شکستم سمته تو پرواز کرد
رنگ موهات شراب رنگ دلم خون همه رو از خونه بیرون کردم کجایی همخونه
تو که دیر یا زود هم باشه میری یک روز از این خونه ولی این رو بدون که قلب من تنها نمیتونه
من بی تو یه ابر تیره بارونی من بی تو تویی که تنها نمیمونی من میمونمو میسازم این جا تنهایی بیتو
میری برو ولی بدون تمومه زندگیمی تو
بیدلیل پر میکشه دوباره هر شب دل برات بیدلیل بارون میگیره رویه دلم هرشب برات
بی نصیب موند این دلم که نانجیب شدی براش
بی دریغ میگم برات نمیخواد دلم تو رو خداحافظی کن دیگه باهاش
متلک گویی نکن بودی نه تو نه هر کسی دل من دل مگه نیس برو از پشت دارم هوات
دل من دل مگه نیست که تو ساده اینجوری میسپری دست هر کسی
با همین کارایی که کردی بام عاشقت شدم با همین کارا یدل نه 100 دل عاشقت شدم
با همین ابرای بارونی چشام رفت هر شب تو که معصومی بگو با قلب شکسته ام چه کنم
من و ناودون ای پشته خونتون شادی بخیر من و بارون های سقفه خونتون یادش بخیر
منو آرزوهای نصفه نیمه یادش بخیر من و تو کنار هم عاشق هم یادش بخیر
تو کله اعضای بدنم تو رو درست چپه سینه م تیر میکشه
یک چیزی به نام قهر عذاب نبوده تو من و کافرم کرد
میگفتم بنام تو به جای بنام حق بنام تو بنام چشات بنامه اسمت
قسم به لحظه هایی که داشتی اسمت دنیا رو زیرو رو کردم نبود مثلت
اگه منو تو تو نسله لیلی و مجنون و خسرو و شیرین
و شیرین و فرهاد بودیم عشقه ما 2 تا هم الان بودش یک قصه
ساختم روحت زخمی باشم که جسمت
الهی نمیخوام بگم که الهی اون برگرده پیشم
نمیخوام بگم بدادم برس که دارم دیوونه میشم
الهی فقط یه الهی فقط یه الهی هستش
الهی که مجنون بمیره قبل این که بفهمه لیلی نداره اسمش
گذاشتی رفتی که چی بشه غرق شدم لای ریتمه این شعر
همه ش رو بیت بیت راجع به تو همین روزها ست که قلبم تو سینم پاره بشه
ملکه بی غم بانوی بی احساس این بود قرارمون این بود بی انصاف
که بزنی بشکنی دلو برداری ببری مدتا بشه اسیر تو
دارم میمیرم از درد نبودن تو عینه خیالش هم نیست اصن دردونه خدا
بی معرفت چجوری دلت اومد بری دل عشقم و کنی از اون دل سنگم جدا
بانوی چشم شیشه ای ما رو دادی رفت که بری باشی تو پیشه کی
کی عزیزت شد که دلت نمیومد این آخرا حتی یه عزیزم بهم بگی
غیرتم رو نمیدید و غیرتی دوست داشت میگت دیوونم و پزم رو میداد جلو دوست هاش
همین دوگانگیا بعضی وقتا باعث میشد بپرسم از خودم یعنی منو دوست داشت الهی
الهی الان پیشم بودش خب ای کاش نسخی میکشم کاشکی الان بودش فقط یبار
فقط یبار نگاه میکردم تو چشم هاش