گفتم از سیاهی نیستم.گفتم ازسپیدی نیستم
گفتم آنچه ازخودمن درخورمن دیدی نیستم.
ازنواحی شمال و جلگه های سبزوخیسم.
مثل بارون سادگیمو روتن گل می نویسم.
یه سلام گرمی دارم که می لرزونه صداتو
دریای سخاوتم من پرکن ازمن کوزه هاتو.
حس دستای غریبم حس گندم و برنج
خونم ازخاک وسبزه دست من صندوق گنجه
اره من شمالی هستم بوی بارون میده دستم.
اره من شمالی هستم بوی شالی میده دستم.
اره من شمالی هستم بوی نارنج میده دستم.
آره من شمالی هستم واسه ایران زنده هستم.
خاکم از جایی که دریای پیرش.
یادگاری از زمونهای قدیمه
جایی که خواستن و خوشبختی و موندن
یه آلونک یه چراغو یه گلیمه.
جایی که معجزه ی ساده ی بارون
عطرنارنجو میبخشه به تن خاک.
جایی که دیدنیه صبح وغروبش.
روی ساحل روی ماسه های نمناک.
اره من شمالی هستم بوی بارون میده دستم
آره من شمالی هستم بوی شالی میده دستم
اره من شمالی هستم بوی نارنج میده دستم.
اره من شمالی هستم واسه ایران زنده هستم.
گفتم از سیاهی نیستم.گفتم ازسپیدی نیستم
گفتم آنچه ازخودمن درخورمن دیدی نیستم.
ازنواحی شمال و جلگه های سبزوخیسم.
مثل بارون سادگیمو روتن گل می نویسم.
یه سلام گرمی دارم که می لرزونه صداتو
دریای سخاوتم من پرکن ازمن کوزه هاتو.
حس دستای غریبم حس گندم و برنج
خونم ازخاک وسبزه دست من صندوق گنجه
اره من شمالی هستم بوی بارون میده دستم.
اره من شمالی هستم بوی شالی میده دستم.
اره من شمالی هستم بوی نارنج میده دستم.
آره من شمالی هستم واسه ایران زنده هستم.